98 و عید و حوادث
به نام قادر متعال
نوروز سال1398 مصادف بود با غم ها و جشن هایی که هر دو ما را بر آن داشت که به نکاتی توجه پیدا کنیم از جمله اینکه سیل محور خبرها و توجهات بود از گلستان و مازندران گرفته تا شیراز و لرستان و اهواز، جامعه ی ایران را در غمی بزرگ فرو برد و افراد جامعه گاهی به تقدیر و گاهی به گناه و گاهی به بی تدبیری سخن به میان آوردند.
در هر حال این طبیعت انسانی است که در هنگام سختی و ناملایمات عالم و آدم را به هم می بافد تا تسکینی بر دل ریش خویش بیابد. اما در ابتدای سال در سیزده رجب ولادت مولی الموحدین علی(ع) بود که جامعه مذهبی را با ذوق وشوق بیشتری برای گرفتن جشن نوروز ترغیب می کرد، و از طرفی ولادت شخصیتی بود که اهل علم و اخلاق و سیاست و ایمان بود کسی که در عین اعتقاد به قضا و قدر الهی که گاهی از قضای الهی به قدر الهی پناه می برد و گاهی مردم را از نشستن و توکل کردن به خدا برحذر می داشت و معتقد بود باید تلاش کرد و در عین حال به خدا نیز توکل کرد. اما نشستن در خانه ای که پر از عقرب و مار است و ادعای توکل کردن را عین حماقت می دانست.
اما نوروز 98 به کام بسیاری از هموطنان عزیز ما تلخ شد چرا که سیل خانه های آنان را ویران کرد و ترس و وحشت سراسر وجودشان را در نوردید، اما به حق عده ای معتقد بوده و هستند فرمایش امام سجاد(ع) که فرمود خداوند باران را برای سیل نیافریده و آنرا کنایه از علم و مدیریت درست انسانی برای کنترل آن دانسته بلایای طبیعی را با توجه به قدرتی که خداوند برای انسان قرار داده قابل کنترل دانسته و اگر در این زمینه ما موفقیتی نسبی یا بسیار کم داشته ایم دلیل بر تنبلی خود ما در علم آموزی برای کنترل آن دانسته و نه آنکه خداوند در پی انتقام از بندگانش بوده است.
اما از طرف دیگر بارانهای سیل آسای این روزها در قسمتی دیگر از کشور عمری دوباره بخشید و تشنگی طولانی زمین را درسالهای خشک سالی را جبران نموده و جانی دوباره به سرزمین ما داده است و همدلی و همبستگی را درمیان جامعه اسلامی یکبار دیگر به منصه ظهور رساند.
رجب و شعبان ماههای شناخت انسان و آشنایی انسان با خود و آماده سازی برای ماه رمضان نوید بخش بعد معنوی انسانی نیز می باشد، تا دینداران واقعی با بسیج امکانات به سمت آسیب دیدگان سیل خودسازی را در درون خود نهادینه نموده و در سفر چهارم از اسفار اربعه صدرایی خود را از طرف مردم به خدا برسانند، یعنی با کمک به مردمان محتاج و نیازمند است که سفر چهارم برای دست گیری خداوند باید به آسمان پر کشید.
نباید فراموش کنیم که ناظران خداوند هر لحظه بر ما نظارت داشته و دارند و دوربین های آنان با مگاپیکسل های قوی حرکات ریز و درشت ما را رصد می کنند و هر لحظه باید به خود نقبی بزنیم که خدا خواهد دید و دوربین های خداوند بدون صرف وقت و بدون شارژ، همیشگی هستند، لذا نباید در مانیتور خداوند حرکت و کلام ناگواری از ما ثبت شود، و این را در تمام زندگی فردی و اجتماعی خود درمیان خانواده و درمحل کار و هر کجای این سرزمین زندگی می کنیم به یاد داشته باشیم که ثبت خواهیم شد، و اگر رجوعی به وجدان خود داشته باشیم خواهیم دید که هر گاه وارد ساختمانی شویم که متوجه دوربین های مداربسته آن باشیم حتی در نحوه راه رفتن ما نیز تأثیر خواهد گذاشت، چه رسد به اینکه حرکتی خلاف قانون نیز بخواهیم انجام دهیم.
امام حسین(ع) چه زیبا می فرماید «عمیت عین لاتراک علیها رقیبا» یعنی چشمی که تو را مراقب خویش نبیند کور است (بحارالانوار، ج95، ص226) یعنی داشتن این دوربین مخفی را به جد و با وجدان خود باید حس کنیم و نه آنکه تنها به خواندن روایت اکتفا نماییم.
یکی از مسائل نپخته جامعه ما همین اعتقاد به نظارت درونی است که ما به فراموشی سپرده ایم و یا بهتر بگوییم اکثر ما به فراموشی سپرده ایم، تقویت یک نظام اسلامی به آن است که علاوه بر برنامه های سایر نظام ها مثل نظارتهای بیرونی به نظارت درونی نیز اعتقاد داشته و معتقد باشد که نظام ما برنامه ای بیش از دیگران در بعد نظارت داریم، اما به واقع مشکلی که در حال حاضر جامعه ما با آن مواجه است این است که نه نظارت بیرونی را به جد دنبال کردیم تا مثل دیگران باشیم و نه در بعد درونی توانستیم آن اعتمادی که باید آحاد جامعه به جامعه خود و مسئولان جامعه خود دارند به دست آوریم، شاید بتوان گفت همین مبنا شد تا در حوادث طبیعی چون زلزله و سیل مر دم عزیز ما کمتر به نهادهای درگیر و کمک رسان اعتماد کرده و خود خواهان بردن کمک به شهرهای و روستاهای آسیب دیده باشند و یا به کسانی دیگری محول کنند که نه نهادی دولتی هستند و نه ارگانی دولتی، و معروف به سلبریتی ها هستند، با آنکه این نهادها و ارگان ها هستند که با امکانات زیاد خود می توانند آنطور که شایسته است به آسیب دیدگان کمک برسانند. به شرط احساس وجود یک دوربین در ثبت کارهای آنها هر چند به واقع بسیاری از آنان در این حوادث سنگ تمام گذاشته و سنگ صبور مردم بودند.
نکته آخر این که سنگ تمام گذاشتن مردم در کمک به آسیب دیدگان هم میهن خود چه در بلای زلزله و چه سیل یک رشد معنوی و اجتماعی است که مردم ایران با تمام مشکلاتی که دارند آنرا به فراموشی نخواهند سپرد، در حالی که بسیاری از روستاهای استان کرمانشاه آسیب های جدی و بسیاری نیز مختصر آسیب هایی دیده بودند، اما نه آق قلا ی گلستان را فراموش کردند و نه پلدختر لرستان و اکنون مردم خون گرم اهواز را و البته این کنار هم بودن خود می تواند از نعمات بلایای طبیعی هم باشد.
جاماندن از قافله دانایی افرادی چون نگارنده حکایت آن کشاورزی است که در آسیاب بخواب رفته و در راه شروع به دویدن می کند تا به اصطلاح به دیگران رسید ه باشد، نوشتار حاضر نیز در این مختصر بودن قصد بر آن دارد تا وقایع این ایام را به خواننده خود ترسیم نماید در حالی که مطول گفتن آن نیز نمی تواند گویای واقعیات تحقق یافته باشد. یا حق